تئوری داو (Dow Theory) یکی از ابتداییترین و پایه گذاریهای اصلی در تحلیل تکنیکال بازار سهام است. این تئوری توسط چارلز هنری داو (Charles Henry Dow) که یکی از بنیانگذاران شرکت داو جونز و نویسندهی نخستین نسخههای روزنامه وال استریت جرنال بود، در سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۲ توسعه یافت.
تئوری داو بر مبنای دو شاخص بازار سهام به نامهای "شاخص صنعتی" (Industrial Average) و "شاخص ریلی" (Rail Average) بنا شده است. این دو شاخص ابتدا توسط چارلز داو ایجاد شدند و سپس به شاخص داو جونز که ترکیبی از آنها است، تبدیل شدند.
اصول تئوری داو (Dow Theory) در تحلیل تکنیکال
هدفهای اصلی تئوری داو در تحلیل تکنیکال عبارتاند از:
-
شناسایی روند اصلی:
این تئوری تلاش میکند تا روند اصلی بازار سهام را شناسایی کند. این روند میتواند به صورت صعودی یا نزولی باشد و درک آن به سرمایهگذاران کمک میکند تا بهترین تصمیمات را درباره سرمایهگذاری خود بگیرند.
-
تشخیص تغییرات فرعی:
تئوری داو به تشخیص تغییرات کوتاهمدت در قیمتها که به نام "تغییرات فرعی" شناخته میشوند، توجه میکند. این تغییرات میتوانند ناپایداریهای کوتاهمدت را نشان دهند.
-
همگرایی تأیید نشده:
برای اعتبار یک روند صعودی یا نزولی، شاخصهای صنعتی و ریلی هر دو باید افزایش یا کاهش قیمتها را تأیید کنند.
-
نقش حجم معاملات:
حجم معاملات نیز در تئوری داو اهمیت دارد و میتواند روند بازار را تأیید کند یا تکذیب کند.
-
استفاده از شاخصها:
تئوری داو باور دارد که استفاده از شاخصها موثرتر از میانگینهای ساده قیمت به عنوان نشانگرها در تحلیل تکنیکال است.
-
تأیید اشارات بازار:
تئوری داو به دنبال تأیید اشارات بازار است و هر تغییر نسبت به روند اصلی، باید توسط اشارات دیگری تأیید شود تا بتواند قابل اعتماد باشد.
تئوری داو به طور گستردهای در صنعت سرمایهگذاری و تریدینگ استفاده میشود. به طور خلاصه و با ذکر مثال، به هر یک از اصول تئوری داو توضیح میدهم:
تغییرات قیمتها نشاندهنده روند اصلی هستند:
این اصل بیان میکند که قیمتهای سهام به طور کلی در طول زمان در یک روند اصلی قرار دارند که میتواند به صورت صعودی یا نزولی باشد. در یک روند صعودی، قیمتهای سهام به طور مداوم افزایش مییابند، در حالی که در یک روند نزولی، قیمتها به طور مداوم کاهش مییابند.
مثال: اگر شاخص داو جونز به مدت چند ماه مداوماً به طور مثبت افزایش قیمت داشته باشد و رکوردهای بیشتری را به دست آورد، این نشاندهنده یک روند صعودی در بازار سهام است.
تغییرات فرعی کوتاهمدت هستند:
تغییرات فرعی نوسانات کوتاهمدت در قیمتها هستند که در طول روند اصلی رخ میدهند. این تغییرات میتوانند ناپایداریهای کوتاهمدت بازار را نشان دهند.
مثال: در یک روند صعودی، ممکن است قیمتهای سهام به طور کلی افزایش داشته باشند اما در کوتاهمدت، یک یا چند نوسان کوچک به دلیل اخبار یا تحولات کوتاهمدت رخ دهد که تغییرات فرعی نامیده میشوند.
همگرایی تأیید نشده:
برای اعتبار یک روند بازار (صعودی یا نزولی)، شاخصهای صنعتی و ریلی باید افزایش یا کاهش قیمتها را تأیید کنند.
مثال: اگر شاخص داو جونز در حال افزایش باشد، اما شاخص صنعتی در همان زمان در حال کاهش باشد، این همگرایی تأیید نشده را نشان میدهد و اعتبار روند بازار را کاهش میدهد.
حجم معاملات نقش مهمی در تأیید روند بازار دارد:
حجم معاملات نیز در تئوری داو اهمیت دارد و میتواند روند بازار را تأیید یا تکذیب کند.
مثال: اگر بازار سهام در حال صعود باشد و حجم معاملات نیز به طور همزمان افزایش یابد، این نشاندهنده تأیید قویتری برای روند صعودی است.
شاخصها اهمیت بیشتری نسبت به میانگینها دارند:
تئوری داو باور دارد که استفاده از شاخصها برای نمایش روند بازار موثرتر از استفاده از میانگینهای ساده قیمت است.
مثال: برای نمایش روند بازار، شاخص داو جونز که میانگین قیمتها را در نظر نمیگیرد، ممکن است معتبرتر از یک میانگین ساده قیمت باشد که میتواند نوسانات کوتاهمدت را بیشتر نمایش دهد.
تأیید اشارات بازار:
تئوری داو به دنبال تأیید اشارات بازار است و هر تغییر نسبت به روند اصلی، باید توسط اشارات دیگری تأیید شود تا بتواند قابل اعتبار باشد.
مثال: اگر قیمتهای سهام در یک روند صعودی باشند اما حجم معاملات کاهش یابد، این میتواند یک اشاره به ضعف روند بازار باشد و نشاندهنده نیاز به تأیید از طریق اشارات دیگر باشد.
سیگنالها در تئوری داو
در تئوری داو، سیگنالها (Signals) به نشانگرها یا اشاراتی اطلاق میشود که توسط نمودارها، نقاط قوت، و تغییرات قیمتها ارائه میشوند و به ارزیابی روند بازار سهام و پیشبینی تغییرات آینده کمک میکنند. سیگنالها به عنوان ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال برای تشخیص روند اصلی بازار و تغییرات فرعی مورد استفاده قرار میگیرند.
در زیر به برخی از سیگنالهای معمول در تئوری داو اشاره میکنم:
روند صعودی (Uptrend) و روند نزولی (Downtrend): سیگنالهای صعودی و نزولی، با توجه به روند اصلی بازار، نشاندهنده ادامه یا تغییر جهت روند بازار هستند. روند صعودی به افزایش مداوم قیمتها نسبت به زمان قبل اشاره دارد، در حالی که روند نزولی به کاهش مداوم قیمتها نسبت به زمان قبل اشاره میکند.
تغییرات فرعی (Minor Fluctuations): این سیگنالها به نوسانات کوتاهمدت قیمتها در طول روند اصلی اشاره دارند. این تغییرات فرعی ممکن است ناپایداریهای موقتی باشند و باید با روند اصلی مقایسه شوند تا معنی آنها درک شود.
انفجار حجم (Volume Spike): زیاد شدن ناگهانی حجم معاملات نسبت به میانگین، میتواند نشاندهنده تغییرات مهم در بازار باشد. افزایش حجم معاملات همراه با افزایش قیمتها میتواند اشاره به تأیید قویتر روند صعودی بازار داشته باشد.
همگرایی و تناقض (Confirmation and Divergence): همگرایی به تأیید روند بازار توسط شاخصهای دیگر اشاره دارد. به عبارت دیگر، اگر روند صعودی یک شاخص توسط شاخصهای دیگر هم تأیید شود، این همگرایی نامیده میشود. از طرف دیگر، اگر روند یک شاخص توسط شاخصهای دیگر رد شود، این تناقض نامیده میشود که ممکن است نشاندهنده تغییر در جهت بازار باشد.
این توضیحات نمونهای از سیگنالهای معمول در تئوری داو بودند. همانطور که قبلاً اشاره شد، تحلیل تکنیکال به عنوان یک رویکرد پیچیدهتر نیاز به بررسی انواع دیگری از نشانگرها و ابزارها دارد.
کلام آخر
تئوری داو (Dow Theory) به عنوان یکی از اولین و مهمترین تئوریهای تحلیل تکنیکال، تاثیر بسزایی در علم سرمایهگذاری و تریدینگ دارد و بسیاری از سرمایهگذاران و تریدرها از آن بهره میبرند.
در تحلیل تکنیکال، همواره بهتر است از چندین رویکرد و نشانگر برای ارزیابی بازار استفاده کنید و تحلیلهای خود را بر اساس اطلاعات موثق و متنوع انجام دهید. همچنین، به خاطر داشته باشید که هرگز نمیتوانید با دقت 100٪ پیشبینیهای صحیحی ارائه دهید و همواره ممکن است با ریسکها و نوسانات بازار روبرو شوید.
دیدگاه شما